مادرانه

عشقی بدون توقع

مادرانه

عشقی بدون توقع

میشا در مهد کودک

اموزش ساعت با حرکت بدن....این مدل درس دادن معلمشونه که خیلی هم جواب داده



اینهم میشای نقاش

خدا رو شکر برا همه داده هاش

تخت خواب چهار نفره

دیشب دیر خوابیدیم چون تعطیلات 5 روزه عید چینی هست و بچه ها برنامه خوابشون بهم ریخته ست

میشا معمولا پیش باباش میخوابه بعد منتقل میشه به تختش دیشب هم همینطور بود بعدش اهورا اومد

شدیم چهار نفر روی تخت ...بابا بعد میشا بعد اهورا اخر من این یعنی اینکه میشا از من دور بود

میشا: اهورا چه بوی خوبی میده.....اهورا موهات چقدر قشنگه....وای اهورا موهاش بوی خوبی میده

اهورا تو قدت بلنده.....و چندین جمله دیگه در راستای خود شیرینی...حالا چرا؟ چون یک دست و یک پاش

رو از روی اهورا رد کرده بود که برسه به من !!! تموم تلاشش این بود که اهورا چیزی بهش نگه 

دلم خیلی براش سوخت نمیدونم به چی فکر میکرد شاید فقط حسادت بود

البته که بعد از ده دقیقه دوتاشون پرتاب شدن تو تخت خودشون 

این تعطیلات مهمون داشتیم یه خونواده چهار نفره دو روز هم موندن خونمون اولین بار بود که همو میدیدیم

از دوستان کاری همسر جان بودن که یه شهر دیگه توی کره زندگی میکنن خوب بود و خوش گذشت

فردا هم پایان تعطیلاته و انشاله زندگی به حالت اول برمیگرده

امروز ماشینم توی پارکینگ فروشگاه پارک بود بهم زنگ زدن و گفتن بیا توی پارکینگ مشکلی پیش اومده

رفتم دیدم سپر ماشینم خط افتاده همون اقایی که زنگ زده بود با خانمش میخواستن پارک کنن که مالیده بودن

به ماشین بنده.....اینم حسن ختام تعطیلات عید چینی البته که بیمه کاور میکنه ولی کلا حال گیری بود

انشاله که سال عالی باشه برا همه 

خدا رو شکر برا همه نعمتهاش

روزمره

دوست عزیزی گفتن دیر به دیر میایی راست میگن واقعا خودمم نمیدونم چرا نمیشه مثل اونوقتا اپ کنم

هوای سئول همچنان سرده از اون سرماهای خفن و استخون سوز باد که میزنه تا ته استخون فرو میره اه اه

اما از برف خبری نیست همون اواخر دسامبر یه برف بود و تموم شد

بچه ها مشغولن با مدرسه و درس و ورزش بعد از مدرسه میشا این ترم ویلون و باله و یوگا و یه کلاس تاتری

میره خیلی هم دوست داره کلاساشو 

اهورا هم بسکتبال میره و تقریبا هر روز و تا ساعت 6.5 مدرسه است برا تمرین دو بار هم مسابقه در هفته و اخر هفته

خیلی سرش گرمه خدا رو شکر ولی نمره های ترمش افت داشته یه مقدار 

این هفته ثبت نام مدرسه سال بعد برا میشاست بهش گفتم قراره مدرسه اهورا بری خیلی خوشحال شد

میگه من اگه اهورا رو ببینم توی مدرسه خوشحال میشم میرم پیشش اهورا بلافاصله بهش هشدار داد

که اصلا حق نداری بدوی طرف من و خوشحالی کنی و داد بزنی و بغلم کنی .......برادر مهربان

برا عید انشاله مهمون داریم از ایران انشاله که سفرشون سخت نباشه و راحت بیان

احتمالا  مجبور باشیم یوری رو بزاریم کلینیک تو مدتی که مهمون داریم فکر نکنم باهاش راحت باشن

طبق معمول همه زمستونای سئول حالم خیلی روبراه نیست خیلی زود ناراحت میشم و بهم میریزم

کاش زودتر تموم شه 

بابای خونمون سفر خوبی رفتن هدیه های خوبی اوردن و کلی خوشحال شدیم هممون مخصوصا

اهورا که یه جفت کفش بسکتبال مخصوص گرفت و تا دو روز ذوق میکرد براش

خدا رو شکر برا همه داشته هامون

ممنون که هستی

تولدانه 2

این ماه خوب و مهربون ماه تولد دو تا موجود عزیزه 

تولدت مبارک مرد کوچک عزیز و مهربون من

خدا رو شکر که تو رو دارم که شما رو دارم خدا رو شکر....


(بابا جان نیستن سفر کاری رفتن تولد در نبودن بابا پر از دلتنگی بود)

تولدانه

امروز تولد اقای پدر بود 

تولدت مبارک مرد خوب زندگیمون

امروز نهار رفتیم با همه بچه های شرکت بیرون به مناسبت تولد اقای همسر خوش گذشت خیلی

میشا و اهورا بهش گیر داده بودن که چرا روز تولدت میری سر کار باید بمونی خونه

با کمک میشا کیک درست کردیم و میشا تزیین کرد با ستاره بعد از پختن ستاره ها یه ذره محو شدن

میگه این نمیشه باید بازم درست کنیم با چاکلت روش بنویسیم تولد مبارک

دوشنبه هفته دیگه مدارس باز میشه انشاله بچه ها برمیگردن مدرسه ....اخیش...

امسال برا اولین بار تعطیلات کریسمس موندیم سئول و دیگه هم تکرار نمیشه

بسیار سخت گذشت با بچه ها سه هفته تو خونه و هوای سررررد 

خدا رو شکر برا همه داشته همون

خدایا بابای مهربون خونه ما رو همیشه سلامت نگه دار